نمایش نتایج: از 1 به 7 از 7

موضوع: پدرم به مادرم شک داره

2483
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    شماره عضویت
    45798
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پدرم به مادرم شک داره

    سلام من به خاطر مشکل پدر و مادرم اینجام
    نمیدونم قسمتی که انتخاب کردم درسته یا نه
    پدرم ۵۵ سالشه؛ مادرم ۴۹ سال؛ ۲ تا فرزند دختر دارن که من بزرگه هستم
    ازدواج کردم و خواهرم مجرده
    پدرم بازنشسته است ؛ ۳۰ سال شیفت شب توی بیمارستان کار می کردند و معمولا شیفتای کاریشون ۳۶ ساعت کار و ۱۲ ساعت خونه بود
    تو اون دوره کاریشون هیچ وقت هیچ مشکلی بین پدر و مادرم نبود و با وجود این که پدرم اکثر مواقع خونه نبودن هیچ وقت به مادرم شک نداشتن
    حتی چند سالی بنا به دلایل مختلف عموم ؛ دایی هام با ما زندگی کردند و پدرم هیچ مشکلی نداشت
    اما از وقتی که من ازدواج کردم حساسیتش شروع شد
    البته ناگفته نماند مامان منم اوایل ازدواج من توجه خیلی خاصی به همسرم می کرد ؛ توجه های عجیب و غریب
    دلیلش رو نداشتن پسر مطرح می کرد و
    اما من خودم فکر می کنم شاید هم کمبود محبت از جانب پدرم که تنها جنس مخالف زندگیش بود باعث توجه بی حد و اندازه اش به همسرم بود
    ناگفته نماند که یه سری رفتارهای غلط مادرم و همسرم این حساسیت ها رو تشدید کرد
    باعث بروز یه سری اختلافات بین پدرم و همسرم شد و تا مدت ها ما رو درگیر کرده بود و بعد از مدتی با کمتر شدن رفتارهای مادرم پدرم آروم شد
    حالا هر از چند گاهی پدرم به یکی از فامیلا گیر میده و میگه به مادرم نظر داره
    البته باید اینم بگم که مادرم هیچ وقت رفتار نامتعارف نداره ؛ لباس پوشیدنش مناسبه و همه اقوام و فامیل روی مادرم قسم میخورن
    هر وقتم که دعواشون میشه مامانم قهر طولانی مدت می کنه؛ تو خونه هست اما با پدرم حرف نمی زنه و اتاقش رو عوض می کنه
    پدرم پشیمون میشه و من رو واسطه میگیره که آشتیشون بدم؛ مادرم بد قهره و مدام حرفای تو دعواشون رو به رخ می کشه
    پدرم التماس می کنه و طاقت قهر و دوری مامانم رو نداره و من این وسط گیر می افتم
    اینم بگم برای این که فکر می کردیم بابام به خاطر بازنشستگی و بیکاری ذهنش بهم ریخته مجبورش کردیم دوباره بره سرکار تا سرگرم بشه اما تغییری نکرد
    نمیدونم پدرم رو ببرم پیش مشاور
    مادرم رو ببرم
    چیکار کنم؟

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2019
    شماره عضویت
    40068
    نوشته ها
    189
    تشکـر
    14
    تشکر شده 58 بار در 50 پست
    میزان امتیاز
    6

    پاسخ : پدرم به مادرم شک داره

    نقل قول نوشته اصلی توسط S.a.r نمایش پست ها
    سلام من به خاطر مشکل پدر و مادرم اینجام
    نمیدونم قسمتی که انتخاب کردم درسته یا نه
    پدرم ۵۵ سالشه؛ مادرم ۴۹ سال؛ ۲ تا فرزند دختر دارن که من بزرگه هستم
    ازدواج کردم و خواهرم مجرده
    پدرم بازنشسته است ؛ ۳۰ سال شیفت شب توی بیمارستان کار می کردند و معمولا شیفتای کاریشون ۳۶ ساعت کار و ۱۲ ساعت خونه بود
    تو اون دوره کاریشون هیچ وقت هیچ مشکلی بین پدر و مادرم نبود و با وجود این که پدرم اکثر مواقع خونه نبودن هیچ وقت به مادرم شک نداشتن
    حتی چند سالی بنا به دلایل مختلف عموم ؛ دایی هام با ما زندگی کردند و پدرم هیچ مشکلی نداشت
    اما از وقتی که من ازدواج کردم حساسیتش شروع شد
    البته ناگفته نماند مامان منم اوایل ازدواج من توجه خیلی خاصی به همسرم می کرد ؛ توجه های عجیب و غریب
    دلیلش رو نداشتن پسر مطرح می کرد و
    اما من خودم فکر می کنم شاید هم کمبود محبت از جانب پدرم که تنها جنس مخالف زندگیش بود باعث توجه بی حد و اندازه اش به همسرم بود
    ناگفته نماند که یه سری رفتارهای غلط مادرم و همسرم این حساسیت ها رو تشدید کرد
    باعث بروز یه سری اختلافات بین پدرم و همسرم شد و تا مدت ها ما رو درگیر کرده بود و بعد از مدتی با کمتر شدن رفتارهای مادرم پدرم آروم شد
    حالا هر از چند گاهی پدرم به یکی از فامیلا گیر میده و میگه به مادرم نظر داره
    البته باید اینم بگم که مادرم هیچ وقت رفتار نامتعارف نداره ؛ لباس پوشیدنش مناسبه و همه اقوام و فامیل روی مادرم قسم میخورن
    هر وقتم که دعواشون میشه مامانم قهر طولانی مدت می کنه؛ تو خونه هست اما با پدرم حرف نمی زنه و اتاقش رو عوض می کنه
    پدرم پشیمون میشه و من رو واسطه میگیره که آشتیشون بدم؛ مادرم بد قهره و مدام حرفای تو دعواشون رو به رخ می کشه
    پدرم التماس می کنه و طاقت قهر و دوری مامانم رو نداره و من این وسط گیر می افتم
    اینم بگم برای این که فکر می کردیم بابام به خاطر بازنشستگی و بیکاری ذهنش بهم ریخته مجبورش کردیم دوباره بره سرکار تا سرگرم بشه اما تغییری نکرد
    نمیدونم پدرم رو ببرم پیش مشاور
    مادرم رو ببرم
    چیکار کنم؟
    سلام خانم،
    من یک سؤال دارم. شما خودت نظرت دربارۀ رابطۀ مادرت با شوهرت چیه؟ حساسیتی نداری؟

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    شماره عضویت
    45798
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پدرم به مادرم شک داره

    نقل قول نوشته اصلی توسط ماجراجو نمایش پست ها
    سلام خانم،
    من یک سؤال دارم. شما خودت نظرت دربارۀ رابطۀ مادرت با شوهرت چیه؟ حساسیتی نداری؟
    سلام
    ممنونم از این که وقت گذاشتید و مشکلم رو خوندید
    من خودم به شخصه هیچ مشکلی بین رابطه مادرم و همسرم نمی بینم ، چون در درجه اول شناخت کاملی نسبت به مادرم و همسرم دارم و خیالم ازشون راحته
    در درجه بعدی خوب ما یه خانواده اییم؛ همسر منم الان جزیی از خانواده است چه اشکالی داره با مادرم برن بیرون یا تلفنی صحبت کنن یا هر اتفاق دیگه ایی که بین اعضای خانواده مرسومه بینشون اتفاق بیفته
    من احساسم اینه که زیاده روی های مادرم در ارتباط با همسرم پدرم رو دچار حساسیت کرده و بعد از واکنش هایی که پدرم نشون داده؛ مادرم روابطش رو با همسرم با پنهان کاری از پدرم و ما ادامه میده
    البته همسرم منو در جریان همه اشون میزاره و من مطلع هستم اما به روی مادرم نمیارم
    مادرم به همسرم میگه من یه سری حرف ها و درد و دل ها دارم که به جز تو به کسی نمی تونم بگم حتی بچه هام و صحبت های تو برام آرامش بخشه
    به هر حال من احساسم اینه که زن و شوهر متوجه رفتارهای ضد و نقیض همدیگه میشن و همین رفتارها باعث شده که پدرم هر از چندگاهی پیله کنه و شکاک بشه
    حالا چون یه دفعه با همسرم بحث کردند سر این قضیه و پیامد خوبی برای زندگی من نداشته؛ به خاطر همین پدرم دیگه راجع به روابط مادرم با همسرم صحبتی نمی کنه اما به فامیلای دیگه الکی گیر میده
    نمیگم بابام مقصر نیست؛ هست؛ فکر می کنه همین که از لحاظ مالی و رفاهی خانواده رو ساپورت می کنه کافیه
    بی عاطفه نیست اما درونگراست و محبت ظاهری نداره؛ زبون چرب و نرمی هم نداره بر خلاف همسرم که برون گراست و آدم شوخ و پر جنب و جوشیه
    مامانم میگه بابات مریضه؛ بابامم خیلی سریع از گفته هاش پشیمون میشه و طاقت قهر مادرم رو نداره و از رفتارش مستاصل میشه
    حالا این وسط من واقعا نمیدونم چیکار کنم
    از یه طرف مامانم راست میگه که بابات شکاکه و من نمی تونم باهاش کنار بیام و فقط به خاطر بچه هام تو خونه اش موندم
    از یه طرفم بابام که میدونم مامانم رو دوست داره و من رو واسطه میگیره برای آشتی دادنشون

  4. بالا | پست 4


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Oct 2019
    شماره عضویت
    42184
    نوشته ها
    14,499
    تشکـر
    380
    تشکر شده 17,518 بار در 3,264 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : پدرم به مادرم شک داره

    نقل قول نوشته اصلی توسط S.a.r نمایش پست ها
    سلام من به خاطر مشکل پدر و مادرم اینجام
    نمیدونم قسمتی که انتخاب کردم درسته یا نه
    پدرم ۵۵ سالشه؛ مادرم ۴۹ سال؛ ۲ تا فرزند دختر دارن که من بزرگه هستم
    ازدواج کردم و خواهرم مجرده
    پدرم بازنشسته است ؛ ۳۰ سال شیفت شب توی بیمارستان کار می کردند و معمولا شیفتای کاریشون ۳۶ ساعت کار و ۱۲ ساعت خونه بود
    تو اون دوره کاریشون هیچ وقت هیچ مشکلی بین پدر و مادرم نبود و با وجود این که پدرم اکثر مواقع خونه نبودن هیچ وقت به مادرم شک نداشتن
    حتی چند سالی بنا به دلایل مختلف عموم ؛ دایی هام با ما زندگی کردند و پدرم هیچ مشکلی نداشت
    اما از وقتی که من ازدواج کردم حساسیتش شروع شد
    البته ناگفته نماند مامان منم اوایل ازدواج من توجه خیلی خاصی به همسرم می کرد ؛ توجه های عجیب و غریب
    دلیلش رو نداشتن پسر مطرح می کرد و
    اما من خودم فکر می کنم شاید هم کمبود محبت از جانب پدرم که تنها جنس مخالف زندگیش بود باعث توجه بی حد و اندازه اش به همسرم بود
    ناگفته نماند که یه سری رفتارهای غلط مادرم و همسرم این حساسیت ها رو تشدید کرد
    باعث بروز یه سری اختلافات بین پدرم و همسرم شد و تا مدت ها ما رو درگیر کرده بود و بعد از مدتی با کمتر شدن رفتارهای مادرم پدرم آروم شد
    حالا هر از چند گاهی پدرم به یکی از فامیلا گیر میده و میگه به مادرم نظر داره
    البته باید اینم بگم که مادرم هیچ وقت رفتار نامتعارف نداره ؛ لباس پوشیدنش مناسبه و همه اقوام و فامیل روی مادرم قسم میخورن
    هر وقتم که دعواشون میشه مامانم قهر طولانی مدت می کنه؛ تو خونه هست اما با پدرم حرف نمی زنه و اتاقش رو عوض می کنه
    پدرم پشیمون میشه و من رو واسطه میگیره که آشتیشون بدم؛ مادرم بد قهره و مدام حرفای تو دعواشون رو به رخ می کشه
    پدرم التماس می کنه و طاقت قهر و دوری مامانم رو نداره و من این وسط گیر می افتم
    اینم بگم برای این که فکر می کردیم بابام به خاطر بازنشستگی و بیکاری ذهنش بهم ریخته مجبورش کردیم دوباره بره سرکار تا سرگرم بشه اما تغییری نکرد
    نمیدونم پدرم رو ببرم پیش مشاور
    مادرم رو ببرم
    چیکار کنم؟

    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام دوست عزیز

    یکی از معیارهای لازم برای بهتر شدن شرایط شما کم تر شدن محبت افراطی مادر شما به همسرت بوده که الان اتفاق افتاده ‌.
    اما چرا پدرت هنوز داره گیر میده و بیخود شک میکنه
    بهتره بهتون توضیحاتی بدم
    اگر در زندگی مشترک اعتماد وجود داشته باشه صمیمیت رابطه ی زناشویی حفظ میشه و عدم وجود اعتماد در زندگی زناشویی با بد گمانی، بدبینی و شکاکی همسر همراه هست و این رفتار ها به مرور زمان باعث به وجود اومدن احساساتی مثل نا امیدی، نا باوری، عصبانیت و افسردگی میشه .
    شک و بد گمانی به همسر دلایل مختلفی داره که دو موردش با مشکل شما درارتباطه
    اولی : حسادت ، حسادت یکی از دلایلی هست که شک رو به دنبال داره . و با محبت مادرت به شوهر شما حسادت پدرشما تحریک شده
    اما چرا باید حسادتش تحریک بشه دلایلی مثل عزت نفس پایین ، احساس نا امنی ، کم بود محبت از طرف همسر ، دلبستگی اجتنابی
    این دلایل یا برخی از این دلایل باعث شده پدرت حسادت کنه

    دومین دلیل : شک بیمار گونه

    درمشکل شما ما دونوع شک داریم اولی به خاطر حسادت پدرت بود که فقط تقصیر پدر شما نیست و مادرشماهم مقصره دومی شک بیمارگونه پدر شماست که بازهم پدرت مقصر نیست چون دست خودش نیست و برای بهتر شدن اوضاع باید کمکش کرد اما چه کمکی ؟ مادر شما باید کمکش کنه و درک کنه با قهر کردن و بی محلی به پدرت کاری از پیش نمیره مادر شما اولین قدم که مساوی هست با جلب اعتماد همسر رو باید انجام بده

    با در دسترس بودن ، احساس نگرانی همسر خودش رو کمتر کنه ، تماسش رو بدون پاسخ نگذاره ، برنامه های خودش رو به همسرش بگه ، از ایجاد ابهام که شک و تردید رو در پدر شما به وجود میاره پرهیزکنه ( مثلا پدر شما میگه کجا میری ؟ نگه میرم تا جایی و به همسرش توضیح بده ) این اولین قدم بود
    قدم دوم توجه حرف پدرت و همدلی باهاش
    با گوش دادن به دل نگرانی های پدر شما کمک میکنه تا دلایل احساسات منفی پدرت رو پیدا کنه اینکار باعث میشه پدرشما به مرور زمان حس کنه برای همسرش هنوز جایگاه قبل رو داره و بدبینی ها وشک های بی موردش رو کنار بگذاره .

    درگام نهایی باید دید چرا پدر شما به مادر شما محبت نمیکنه و علت اینکه شما گفتین مادرت احساس کم بود محبت جنس مخالف داره چیه ؟ این مشکل باید توسط زوج درمانگر برسی دقیق بشه تا مشکلات پدر و مادرشما بهتر حل بشه

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    تیم مشاوره
    تاریخ عضویت
    Nov 2018
    شماره عضویت
    39631
    نوشته ها
    1,440
    تشکـر
    0
    تشکر شده 473 بار در 393 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : پدرم به مادرم شک داره

    سلام به شما دوست عزیز
    قابل درک هست که درگیر شدن در این روابط و بحث ها می تواند برای شما نیز با فشار روحی زیادی همراه باشد اما دقت کنید که در این مسیر پدر و مادر شما افراد بالغی می باشند و بهتر است که هیچ یک از شماها در این مشکلات وارد نشوید و اجازه بدهید در این مورد پدر و مادرتان خودشان مشکلات را برطرف کنند در این مورد نیاز است که هردوی آنها به روانشناس مراجعه داشته باشند چون در این مسیر نیاز است که رفتارها و نوع تعامل های هردوی آنها مورد بررسی قرار گیرد تا بتوانیم در این مسیر به هردوی آنها کمک کنیم تا در تعامل بهتری این مشکلات را برطرف کنند .
    شما نیز بهتر است در کنار احترام به خانواده وارد روابط شخصی انها نشوید در کنار اینکه حریم خصوصی زندگی خود را نیز حفظ کنید .

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    شماره عضویت
    45798
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پدرم به مادرم شک داره

    نقل قول نوشته اصلی توسط Saltanat نمایش پست ها
    بسم الله الرحمن الرحیم

    سلام دوست عزیز

    یکی از معیارهای لازم برای بهتر شدن شرایط شما کم تر شدن محبت افراطی مادر شما به همسرت بوده که الان اتفاق افتاده ‌.
    اما چرا پدرت هنوز داره گیر میده و بیخود شک میکنه
    بهتره بهتون توضیحاتی بدم
    اگر در زندگی مشترک اعتماد وجود داشته باشه صمیمیت رابطه ی زناشویی حفظ میشه و عدم وجود اعتماد در زندگی زناشویی با بد گمانی، بدبینی و شکاکی همسر همراه هست و این رفتار ها به مرور زمان باعث به وجود اومدن احساساتی مثل نا امیدی، نا باوری، عصبانیت و افسردگی میشه .
    شک و بد گمانی به همسر دلایل مختلفی داره که دو موردش با مشکل شما درارتباطه
    اولی : حسادت ، حسادت یکی از دلایلی هست که شک رو به دنبال داره . و با محبت مادرت به شوهر شما حسادت پدرشما تحریک شده
    اما چرا باید حسادتش تحریک بشه دلایلی مثل عزت نفس پایین ، احساس نا امنی ، کم بود محبت از طرف همسر ، دلبستگی اجتنابی
    این دلایل یا برخی از این دلایل باعث شده پدرت حسادت کنه

    دومین دلیل : شک بیمار گونه

    درمشکل شما ما دونوع شک داریم اولی به خاطر حسادت پدرت بود که فقط تقصیر پدر شما نیست و مادرشماهم مقصره دومی شک بیمارگونه پدر شماست که بازهم پدرت مقصر نیست چون دست خودش نیست و برای بهتر شدن اوضاع باید کمکش کرد اما چه کمکی ؟ مادر شما باید کمکش کنه و درک کنه با قهر کردن و بی محلی به پدرت کاری از پیش نمیره مادر شما اولین قدم که مساوی هست با جلب اعتماد همسر رو باید انجام بده

    با در دسترس بودن ، احساس نگرانی همسر خودش رو کمتر کنه ، تماسش رو بدون پاسخ نگذاره ، برنامه های خودش رو به همسرش بگه ، از ایجاد ابهام که شک و تردید رو در پدر شما به وجود میاره پرهیزکنه ( مثلا پدر شما میگه کجا میری ؟ نگه میرم تا جایی و به همسرش توضیح بده ) این اولین قدم بود
    قدم دوم توجه حرف پدرت و همدلی باهاش
    با گوش دادن به دل نگرانی های پدر شما کمک میکنه تا دلایل احساسات منفی پدرت رو پیدا کنه اینکار باعث میشه پدرشما به مرور زمان حس کنه برای همسرش هنوز جایگاه قبل رو داره و بدبینی ها وشک های بی موردش رو کنار بگذاره .

    درگام نهایی باید دید چرا پدر شما به مادر شما محبت نمیکنه و علت اینکه شما گفتین مادرت احساس کم بود محبت جنس مخالف داره چیه ؟ این مشکل باید توسط زوج درمانگر برسی دقیق بشه تا مشکلات پدر و مادرشما بهتر حل بشه
    سلام مجدد
    سپاسگزارم به خاطر وقت و توجه ایی که برای من قائل شدید دوست عزیز🙏🌹
    برداشتی که من از گفته های شما کردم این بود :
    ۱_پدر و مادرم هر دو نیاز به مراجعه به روانشناس دارند تا روابطشون بهبود پیدا کنه
    ۲_ اگر درست متوجه شده باشم شما بروز هر دو دلیل شک رو؛ در رفتار غلط مادرم میدونید
    و مشکل بعدی من اینه که پدرم قبول داره که دست خودش نیست و ناخودآگاه این فکرها میاد تو ذهنش و حرفش رو می زنه بعد به سرعت پشیمون میشه اما مادرم به هیچ وجه خودش رو مقصر نمیدونه و پدرم رو متهم می کنه
    فکر می کنه تمامی رفتار و اعمال خودش درسته
    گاهی اوقات پیش اومده که من در قالب صحبت های مادر و دختریمون به رفتاراش اشاره کردم و بهش گفتم که این رفتاراش غلطه اما منم متهم می کنه به این که از پدرم طرفداری می کنم و منم مثل اونم
    در مورد کمبود محبت مادرم از جنس مخالف که سوال کردید توضیح دادم پدرم فرد درونگرایی هست و ابراز محبت زبانی بسیار کم انجام میده و احساس می کنه همین که تمام تلاشش رو برای ساپورت مالی و رفاهی خانواده انجام میده همین نشون دهنده دوست داشتنشه؛ البته پدرم بسیار ادم تاثیر پذیریه و زود قانع میشه؛ خیلی وقت ها پیش اومده مناسبت های مختلف من یواشکی باهاش تماس گرفتم و گفتم برای مامانم گل بخره و اونم میخره یا مامانم رو میبره بیرون به سلیقه خودش براش هدیه میخره
    انگار پدرم بلد نیست چه جوری محبت کنه و باید یکی باشه که بهش بگه چیکار بکنه
    و همون طور که بازم توضیح دادم همسر من برخلاف پدرم برونگرا و پرجنب و جوششه و حس می کنم به خاطر همین تفاوت رفتاری پدرم و همسرم هست که مادرم روابط صمیمی با همسرم داره

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2020
    شماره عضویت
    45798
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : پدرم به مادرم شک داره

    نقل قول نوشته اصلی توسط ravanshenas-therapy نمایش پست ها
    سلام به شما دوست عزیز
    قابل درک هست که درگیر شدن در این روابط و بحث ها می تواند برای شما نیز با فشار روحی زیادی همراه باشد اما دقت کنید که در این مسیر پدر و مادر شما افراد بالغی می باشند و بهتر است که هیچ یک از شماها در این مشکلات وارد نشوید و اجازه بدهید در این مورد پدر و مادرتان خودشان مشکلات را برطرف کنند در این مورد نیاز است که هردوی آنها به روانشناس مراجعه داشته باشند چون در این مسیر نیاز است که رفتارها و نوع تعامل های هردوی آنها مورد بررسی قرار گیرد تا بتوانیم در این مسیر به هردوی آنها کمک کنیم تا در تعامل بهتری این مشکلات را برطرف کنند .
    شما نیز بهتر است در کنار احترام به خانواده وارد روابط شخصی انها نشوید در کنار اینکه حریم خصوصی زندگی خود را نیز حفظ کنید .
    سلام و وقت بخیر
    ممنونم از توجه اتون و وقت گدانبهایی که برای من گذاشتید
    بله شما کاملا درست گفتید ؛ من فشار روانی زیادی رو تو این قضیه تحمل می کنم. گاهی خودم رو مقصر میدونم ز اینکه با ورود همسرم به زندگی ما این اتفاقات بروز پیدا کرد. گاهی اوقات همسرم رو مقصر میدونم که تلاش نمی کنه برای کنترل روابطش با مادرم
    البته دروغ نگفته باشم یه موقع هاییم از شدت مخفی کاری های مادرم و همسرم‌در روابطشون منم شک میگیرم
    که نکنه یه چیزهایی هم باشه که من خبر نداشته باشم یا یه چیزهایی هم باشه که همسرم به من نگه و مخفی نگه داره و ادامه این مخفی بازی ها و پنهان کاری ها روی همسرم تاثیر بذاره و کلا یاد بگیره و خیلی چیزای دیگه رو از من مخفی کنه
    بیشتر اوقات تمام تلاشم رو می کنم که واسطه دعوای پدر و مادرم نشم و با پدرم از جانب خودم صحبت می کنم تا آروم بشه و با مادرمم جداگانه صحبت می کنم تا آروم تر بشه ولی وسط دعواشون قرار نمیگیرم
    اما واقعا تحت فشارم
    گاهی اوقات میگم شاید این که من زیاد بهشون سر میزنم و زیاد در جریان زندگیشون هستم باعث این اتفاقا میشه و میخام یه مدت خودم رو دور کنم از جو خانواده اما بازم چند روز که سر نمیزنم بهشون هم پدرم هم مادرم نگران میشن و خودشون اصرار می کنن که برم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد